قالی کرمان، هنری آمیخته با گنجها و رنجها
بی گمان یکی از خاستگاهها یا دست کم زمینهسازهای رونق قالی که در ایران پیشینهای کهن دارد. کرمان بوده است. بسیاری از نقشهای طاق بستان و تخت جمشید شبیه به نقشهایی است که نه در گذشته بلکه امروز نیز در بافت فرشهای کرمان و فارس به کار میرود. با این همه در مورد قالیهای بافت دوره هخامنشی و ساسانی، جز در نوشتهها، چیزی موجود نیست.
یکی از صنایعی که بیشترین اثرگذاری اقتصادی و تجاری را در تاریخ کرمان از خود برجای گذاشته، قالی است، آنگونه که میتوان گفت، تحول و دگرگونی اقتصادی، در روزگار اوج قالی کرمان، در همه روزگاران بیمانند و یا کممانند بوده است، فرشی که برخی را به عرش برده و اقتصاد رنجور کرمان را صاحب توان و ارزش افزون ساخت. چه بسیار کسانی که در رهگذر این صنعت از پایینترین سطح زندگی، به بالاترین صعود کردند و ارجمند شدند.
هر کس مختصر سرمایهای داشت، داری برپا کرد و تعدادی کارگاه راهاندازی کرد و به مدد کارگران زحمتکش فرشی بافت و به بازار عرضه کرد و بهره آن را به امر گسترش فضای کار خود گرفت و در اندک مدت افرادی چون محمدبن حسن که در هفت آسمان یک ستاره نداشتند و هنوز زخم انگشتانشان از قالیبافی التیام نیافته بود، ناگهان محمد ارجمند شدند، لقب سلطان قالی جهان را به خود اختصاص دادند، میلیونها تومان مال اندوختند و با سرریز آن، بیمارستان، مدرسه، کتابخانه و بناهای خیر دیگر ساختند و از خود بر جای گذاشتند.
اینکه قالی کرمان توانست شهرتی فراگیر به دست آورد و آوازه آن از مرزها بگذرد، بیدلیل نبود، زیرا بافت استثنائی و هنرهای به کار رفته در رنگ و طرح، جهانی را به تماشا واداشت و سر از معتبرترین موزههای جهان مانند موزه متروپولیتن نیویورک هم درآورد. این فرشها برخی طرح گلدانی داشتند که در روزگار صفویه در کرمان بافته میشد.
پیش از این زمان و در دوره تیموریان نیز، هنرمندان کرمانی برای مسجد جامعی که امیر تیمور در سمرقند ساخته بود و به مسجد بیبی خانم شهرت داشت، قالیهای نفیس و ارزشمندی بافته و فرستاده بودند. بر این اساس وجود فرشهای چشمنواز در دورههای بعد از آن، به ویژه در عصر صفویه، دور از انتظار نیست.
این صنعت تأثیرگذار کرمان، حتی در روزگاری که سایر کشورها در مقام رقابت با آن برآمدند و به تقلید آن پرداختند، باز هم اعتبار خود را از دست نداد. یکی از این کشورها هندوستان بود که به مدد تجار و بازرگانان مهاجر کرمانی به آن خطه، توانست فرشهای نفیسی تولید کند، اما نگاه خواهان هندیها از قالی کرمان برداشته نشد.
این هنر در رویداد شکست ایران از اعراب و آن دو قرن سکوت، به خاموشی گرایید، اما باز سربرافراشت و رونق خود را باز یافت. در جریان یورش مغول نیز به دلیل دوری از مرکز حمله چندان آسیبی ندید و هرچه بر آرامش پس از آن افزوده شد، صنعت مقتدر بافندگی در کرمان توان بیشتری یافت.
اگر بگوییم بیشترین رونق در این زمینه را شاه عباس برای کرمان و ایران رقم زد، سخنی به گزاف نگفتهایم، زیرا بسته شدن راه تجارت بین شرق و غرب از راه خشکی توسط دولت عثمانی، زمینهای را به وجود آورد که قسمتی از تجارت خارجی ایران از طریق بندرعباس صورت گیرد که به طبع کرمان نیز از این دگرگونی بی بهره نماند. به دنبال این تغییر، بافندگی شهرهای کرمان و یزد، سخت مورد توجه شاه عباس قرار گرفت، دستور شاه عباس به وارد نشدن هر نوع بافته خارجی نیز بر توان کرمان افزود و این استان را در شمار خطههای شاخص کشور قرار داد. کار دیگری که شاه عباس کرد، بهره گرفتن از مشاورانی چون میرداماد و شیخ بهایی و تحریک احساسات مذهبی مردم و مطرح کردن این نکته پشمی که دست مرطوب نامسلمان به آن برسد، ناپاک خواهد شد، کمک دیگری به این صنعت و نیز رونق بازار پشم کرمان بود، محصولی که در گذشته از کیفیت استثنائی آن یاد کردیم، آنگونه که همه جهانگردان و کرمانگردان نیز از آن سخن گفتهاند، از جمله سرپرسیسایکس که در سفرنامه خود از آن یاد کرده است.
آوازه فرش کرمان در اندک مدتی زمینه گسترش تولید و بافت و عرضه بیشتر آن را فراهم ساخت، فرشی با پشتوانه کهن و نقشی که همگان بر زیبایی آن اذعان داشتند.
نام قالی با کرمان گره خورده است، زیرا کرمان یا همان «کارمان» با ریشه کالین و قالین، همراه و همزادند. فراموش نکنیم که کارمان یا همان کرمان خلاصه شده، از «کار» و «مان» درست شده که یکی از معانی کار را بافته ذکر کردهاند.
محمدعلی گلابزاده پژوهشگر و کرمانشناس